گناه
مرا بسپار
مرا بسپار
بدست ويرانگر باد
تا با پراكندن خويش در افق طلايى
جانت را رهائى بخشم
مرا بسپار
بدست قله هاى بلند دماوند
تا با فرود خويش
بر دشت بيكرانِ پر گل
روح خجل زده ات را رهايى بخشم
مادر
مادر
من كشتىِ سرگردان و تو ناخداى من
من ورقى سفيد و تو نقاش من
مادر
عشق و محبت
زشت و زيبا
و تمام نقش هاى بدرنگ و تلخِ اين دنيا را
تو به من آموختى
تو
گناههاى من
از بدو تولد نبود
زشتى هاى من
در گاهواره نبود
كودكيم را تو چون خميرى نرم
در مشت خود به بازى گرفتى
و به دلخواه خود شكل بخشيدى
مادر، مادر
مرا بسپار
به اين اب روان
تا با تسليم خويش به ابهاى زلال زمين
گناههاى تو و خويشتن را پاك كنم
نيلوفر سليمانى
No comments:
Post a Comment